توشه بر دوش به سوى آخرت !
زهرى مى گوید:
در شبى تاریک و سرد، على بن حسین علیه السلام را دیدم که مقدارى آذوقه به دوش گرفته ، مى رود. عرض کردم :
- یابن رسول الله ! این چیست ، به کجا مى برید؟
حضرت فرمودند:- زهرى ! من مسافرم . این توشه سفر من است . مى برم در جاى محفوظى بگذارم (تا هنگام مسافرت دست خالى و بى توشه نباشم !)
گفتم :- یابن رسول الله ! این غلام من است ، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هر جا مى خواهى ببرد.
فرمودند:- تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم ، تو راه خود را بگیر و برو با من کارى نداشته باش !
زهرى بعد از چند روز حضرت را دید، عرض کرد:
- یابن رسول الله ! من از آن سفرى که آن شب درباره اش سخن مى گفتى ، اثرى ندیدم !
فرمود:- سفر آخرت را مى گفتم و سفر مرگ نظرم بود که براى آن آماده مى شدم !
سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانه هاى نیازمندان توضیح داد و فرمود:
- آمادگى براى مرگ با دورى جستن از حرام و خیرات دادن به دست مى آید.(1)
×××××
پاورقی:1-بحار، ج 46، ص 65